عشقولانه هاي من و مجي

براي اخرين بار اومدم بنويسم

امروزدقيقا يك ماه و 22 روزه كه قيد عشقم و زدم و بايك نفر ديگه ازدواج كردم.

سخته نوشتنش اما كسي كه انقد دوستش داشتم و رها كردم.........

دلتنگشم اما...

نوشته شده در چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,ساعت 14:45 توسط sami| |

سال نو مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااارك عشقم

ايشالا سال خوب و خوشي و كنار خودم داشته باشي

اينم از چهارمين عيدي كه كنار مجي جونم بودم

دوست داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم

نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:12 توسط sami| |

درد داره
یکی میشه همه ی زندگیت
ولی هیچ جای زندگیت حضور نداره.....!
نوشته شده در یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:17 توسط sami| |

حس قشنگيه
يكي نگرانت باشه ..
يكي بترسه از اينكه يه روز از دستت بده .
سعي كنه ناراحتت نكنه ,
حس قشنگيه ...
وقتي ازش جدا ميشي: اس ام اس بده عزيز دلم رسيد?
قشنگه: يهو بغلت كنه،
يهو . . . تو ي جمع . . در گوشت بگه دوست دارم!
بگه كه حواسم بهت هست.
حس قشنگيه ازت حمايت كنه ...
آره ...!
فقط اينجوري دوست داشتن هميشه زيباست ♥
بقيه ش كشكه :)


نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:40 توسط sami| |

اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری…
هیچ صدایی نخواهی شنید …
قلـــــــــــــــــبِ مـــــــــــــــــن طاقت این همه خوشبختی رو نداره♥
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:28 توسط sami| |

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺰﺭﮒ!
ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ،
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ


نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:38 توسط sami| |

مجي جونم قربونش برم الهييييييي بالاخره


اوووووووووووووووووووووووووووووووومد

نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:,ساعت 20:55 توسط sami| |

سهم من از" تو "
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عشق نیست ، ذوق نیست ،اشتیاق نیست.

همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند و خواب شبهایم را رنگ مرگ می سازد.


نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:30 توسط sami| |

 

******

 

33

 

******

 

نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:40 توسط sami| |

حــواسمــون بــاشـه...
دل آدما...!!
شیشـه نیست که روی آن...!!
هــــــا کنیم...!!
.
.
.
بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و...!!
وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم...!!
و کیـــــف کنیم...!!
.
.
.
رو شیشه نـــازک دل آدمـــا...!!
اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی...!!
باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی...!!


نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:4 توسط sami| |

 

******

 

32

 

******

 

نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:26 توسط sami| |

من که از اینجا
نمی روم ...
تو هم که هیچوقت نمی آیی !
میخواهم بدهم درهای بی دستگیره بسازند
برای این خانه . . .

نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:17 توسط sami| |

انگار اين روز شماري فايده نداره

مجي ديشب گفت شايد ديرتر بياد

 

******

 

31

 

******

 

نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:25 توسط sami| |

 

******

 

30

 

******

 

نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:25 توسط sami| |

مجي امروز كلي از مسافرته نائين واسه دوستم تعريف كردم

خودم بيشتر ذوق كرده بودم

******

 

29

 

******

 

 

نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:45 توسط sami| |

روز اول خیلی اتفاقی دیدمت...
روز دوم الکی الکی چشمهام به چشمت افتاد...
هفته بعد دزدکی بهت نگاه کردم...
ماه بعد شانسی به دلم نشستی
و
حالا سالهاست یواشکی دوست دارم ♥ ♥ ♥
نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:51 توسط sami| |

خیلی وقته دلم تنگ شده واسه کسی که بهش بگم :
7 صبح اگه بیدار بودی بیدارم کن !
اگه رفتم پشت خطش قطع کنه و بگه : جونم ...
اگه باهاش قرار گذاشتم زودتر از من بیاد ،
یواشکی از تلفن خونه بزنگه بهم !
دوستاشو بپیچونه بخاطر من ...
منو با تنهاییام ؛ تنها نذاره !
خیلی وقته دلم تنگ شده ... !!!


نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:7 توسط sami| |

******

 

28

 

******

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:24 توسط sami| |

برات دارم مجي جونم. بذار دستم بهت برسه آقاي نق نقوي بهونه گيــــــــــــــــــــــــــــــر

******

 

27

 

******

 

نوشته شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:25 توسط sami| |

امسالم مثل سالاي ديگه باز مجي ولنتاين و يادش رفت.

جوابه دندون شكنش هم اينه كه  "قربونت برم عزيزم هر روزي كه ما با هم خوشيم روز عشقه حتما نبايد روز خاصي باشه"

منم خيلي خوشگل قانع ميشم اما مجي جونم عمرا از كادوم بگذرم

اي واي كاشكي شارژ داشتم و جواب مجي جونم و ميدادم : منم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم

 

******

 

26

 

******

 

نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 22:22 توسط sami| |

كم كم داره روزا تموم ميشه. نوشتن و خوندن اين شمارشا خيلي راحته ولي تحمل كردنش...

 

******

 

25

 

******

 

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:10 توسط sami| |

******

 

24

 

******

 

نوشته شده در دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:58 توسط sami| |

******

 

23

 

******

 

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:16 توسط sami| |

ديشب هم خوب بود هم بد. اول با مجي يه كم بحثم شد و با حرفام مجي و ناراحت كرده ولي مجي خودش خوب ميدونه كه بهونه گيريام فقط از روي دلتنگيه. بعدم واسه اينكه آرومم كنه تا ساعت 3 بيدار موند و هي قربون صدقه م رفت و منم هي بيشتر ناز ميكردم.

مرسي عشقم بابت ديشب

******

 

22

 

******

 

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:11 توسط sami| |

ديشب مجتبي رو حسابي اذيت كردم

ببخشيد مجي ولي حالم دسته خوذم نيست

اي كاش ميشد بگم چه مرگمه

******

 

21

 

******

 

نوشته شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:15 توسط sami| |

خسته م مجي

خسته

....

******

 

20

 

******

 

نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:10 توسط sami| |

ديشب از مجي خاستم واسم قصه بگه اونم نه نگفت

ولي اين دفعه مجي با اون جمله شروع نكرد

" يه روز سرد و برفي دو پرستوي عاشق براي خداحافظي تو خيابون راه ميرفتن، يخ زده بودن مثل شاخ و برگ درختا چون تو وجودشون و صداشون پر از غم بود ، از اون روز 15 ماه ميگذره و الان به فكر بال و پركشيدنن ....."

مجي ديشب خيلي خوب آرومم كرد

مرسي عشقم

******

 

19

 

******

نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:36 توسط sami| |

هروقت به مجي ميگم واسم قصه بگو با اين جمله شروع ميكنه

" يكي بود يكي نبود غير از خداي مهربون توي دنياي به اين بزرگي يه دختر و پسري بودن كه ديوونه وار همديگر و دوست داشتن "

بعد از اين جمله مجي قصه هايي ميگه كه سمي از قشنگي قصه هاش اشك ميريزه

اشك شوق؛ چون ميون قصه هاش ميفهمم مجي هيچ كدوم از لحظه هاي خوبه اين 3 سال و فراموش نكرده.

آخ كه مجي دلم لك زده واسه قصه هاي شيرينت

 

نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:58 توسط sami| |

مجي بدجور دلتنگتم. الانه كه يزنم زير گريه

سمي ديگه داره بهونه گير ميشه
خدا به دادت برسه مجي اين چند روز كه مونده باز با بهونه گيريام اذيتت ميكنم

 

******

 

18

 

******

 

نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:54 توسط sami| |

 

******

 

17

 

******

 

نوشته شده در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,ساعت 22:44 توسط sami| |

هي واي خدا دلم روز به روز تنگ تر ميشه

امروز دلم هوايي شد كه با مجي بريم برف بازي اما حيف....

******

 

16

 

******

 

نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:11 توسط sami| |

******

 

15

 

******

 

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:49 توسط sami| |

******

 

14

 

******

 

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:4 توسط sami| |

 به حسابه من و مجي فقط 18 روز مونده 

******

 

13

 

******

 

نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:10 توسط sami| |

******

 

12

 

******

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 22:23 توسط sami| |

******

 

11

 

******

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 22:1 توسط sami| |

******

 

10

 

******

نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:12 توسط sami| |

هميشه فكر ميكردم وقتي مجي ميره فقط منم كه عذاب ميكشم

ولي اين چند شب صداي خسته و ناراحت مجي داغونم كرده

مجي جونم من نميخام غمي تو چشات باشه

******

 

9

 

******

نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:8 توسط sami| |

اي خداااااااااااااااااااااا

چقد سخته

******

 

8

 

******

نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:8 توسط sami| |

 

مجي جونم ديشب خاباي ناجوري مي ديدم نگرانتم. گوشيتم كه نميگيره

******

 

7

 

******

نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:20 توسط sami| |


Power By: LoxBlog.Com